به
گزارش مشرق به نقل از روزنامه جوان، اين منطق در ادبيات غرب وحشي، به نام تعامل و مذاكره نامگذاري شده است و
معمولاً آنها ياد گرفتهاند كه در مورد دارايي جيب ديگران با آنها مذاكره
كنند و اين روش و راه را مدخل ورود به جامعه بينالملل بنامند! اين بار هم
امريكاييها و شركاي ورشكسته اروپايي آنها و به ويژه انگليس با همان منطق
استعماري گذشته، از مذاكرات جدي و پيشنهادات جذاب در يك گفتوگوي سازنده با
ايران سخن گفتند تا در قزاقستان، در مورد برنامه هستهاي مسالمتآميز
ايران به نتيجه برسند.
نتيجه از نظر امريكا و انگليس و رژيم صهيونيستي همان است كه اوباما در آخرين دور رقابت انتخاباتي با ميت رامني بيان كرد و تأكيد نمود كه تنها راه حل و فصل برنامه هستهاي ايران، متوقف كردن و برچيدن كامل برنامه هستهاي ايران است. آنها اينگونه برنامهريزي كردهاند كه با تحريم و فشارهاي غيرقانوني و برخلاف قانون NPT و حقوق ديگر ملل، ايران را مجبور به عقبنشيني و تسليم نمايند و اينكه ميگويند در آلماتي منتظر ديدن نتيجه هستيم، منظورشان مذاكره بر اساس منطق استعماري و بلند كردن پرچم سفيد توسط مقامات و مردم ايران است.
البته اين بار در يك فضاي مبهم رسانهاي از پيشنهادات و مذاكره جدي هم استفاده كردهاند تا در يك معامله كودكانه، با دادن شكلات، حقوق ملي و قانوني هستهاي ايران را سلب كنند. آنها به خوبي ميدانند و بارها توسط مقامات رسمي در بالاترين سطح (معاون رئيسجمهور امريكا) يا دستگاههاي اطلاعاتي خود، اذعان و اعتراف كردهاند كه برنامه هستهاي ايران هيچگونه انحرافي از مسير قانوني و تحت نظارت آژانس بينالمللي هستهاي نداشته ولي در عين حال با اين بهانه كه شايد در آينده اين مسئله رخ دهد، شديدترين تحريمهاي غيرقانوني و ضدبشري عليه ملت ايران را اعمال كردهاند و حال براي برداشتن سياستهاي غلط و تحريمهاي استعماري و كوچك و غيرمتوازن، خواستهها و امتيازات بزرگ ميخواهند.
مردم ايران و همه نخبگان ايراني به خوبي ميدانند كه مسئله تحريمها و فشارهاي غرب عليه ايران، ارتباطي با مسئله هستهاي ايران ندارد و غربيها هم در قبال شفافتر شدن برنامه هستهاي ايران قصد برداشتن تحريمها را ندارند و بازي مذاكره - تحريم، براي دو هدف ديگر به اجرا در ميآيد. ابتدا اينكه پس از هر دوره مذاكره بگويند ايرانيها حاضر به همكاري (بخوانيد تسليم) نشدند و سپس اينكه اگر مذاكرهكنندگان ايراني پيشنهادات بيوزن و بياعتبار آنها را بپذيرند، ايران را تسليمپذير معرفي كرده و بيداري مردم منطقه و جهان را به خمودي و سلطهپذيري بازگردانند.
دشمني و كينهورزي غرب با مردم ايران و ديگر ملل پايان نميپذيرد و استقلال، پيشرفت و رفاه مردم ما از طريق مذاكره و همكاري (بخوانيد تسليم) با غرب وحشي محقق نميشود و بايد اين مفاهيم را در مقاومت، تدبير، هزينهمند كردن سياستهاي استعماري و تاريخ گذشته و اقتدار داخلي و فراملي جستوجو كرد.
دستهاي خالي غرب در مذاكرات قزاقستان كه تكرار بزك شده نشستهاي بغداد و مسكو ميباشد، كارساز نيست و آنچنان نخ نماست كه حتي بسياري از نخبگان غرب هم آن را نه تنها مفيد نميدانند، بلكه اصرار غرب وحشي بر روشهاي استعماري و فشار و تحريم را موجب خوداتكايي و پيشرفت بيشتر ايران و ناكارآمد شدن منطق فريب و طلبكاري ميدانند. جابهجايي در ساخت قدرت جهاني، ورشكستگي و بحران فزاينده در غرب و افزايش چالش و تنشهاي غرب با قدرتهاي موجود و نوظهور و شكست مكرر سياستهاي منطقهاي آنها و متزلزل شدن اركان و پايههاي ديكتاتوريهاي وابسته به غرب، پيامهاي روشني براي ما و آنهاست و آنكه بايد در پايان تسليم شود، غرب در مقابل اراده ملي- مردمي در ايران است.
نتيجه از نظر امريكا و انگليس و رژيم صهيونيستي همان است كه اوباما در آخرين دور رقابت انتخاباتي با ميت رامني بيان كرد و تأكيد نمود كه تنها راه حل و فصل برنامه هستهاي ايران، متوقف كردن و برچيدن كامل برنامه هستهاي ايران است. آنها اينگونه برنامهريزي كردهاند كه با تحريم و فشارهاي غيرقانوني و برخلاف قانون NPT و حقوق ديگر ملل، ايران را مجبور به عقبنشيني و تسليم نمايند و اينكه ميگويند در آلماتي منتظر ديدن نتيجه هستيم، منظورشان مذاكره بر اساس منطق استعماري و بلند كردن پرچم سفيد توسط مقامات و مردم ايران است.
البته اين بار در يك فضاي مبهم رسانهاي از پيشنهادات و مذاكره جدي هم استفاده كردهاند تا در يك معامله كودكانه، با دادن شكلات، حقوق ملي و قانوني هستهاي ايران را سلب كنند. آنها به خوبي ميدانند و بارها توسط مقامات رسمي در بالاترين سطح (معاون رئيسجمهور امريكا) يا دستگاههاي اطلاعاتي خود، اذعان و اعتراف كردهاند كه برنامه هستهاي ايران هيچگونه انحرافي از مسير قانوني و تحت نظارت آژانس بينالمللي هستهاي نداشته ولي در عين حال با اين بهانه كه شايد در آينده اين مسئله رخ دهد، شديدترين تحريمهاي غيرقانوني و ضدبشري عليه ملت ايران را اعمال كردهاند و حال براي برداشتن سياستهاي غلط و تحريمهاي استعماري و كوچك و غيرمتوازن، خواستهها و امتيازات بزرگ ميخواهند.
مردم ايران و همه نخبگان ايراني به خوبي ميدانند كه مسئله تحريمها و فشارهاي غرب عليه ايران، ارتباطي با مسئله هستهاي ايران ندارد و غربيها هم در قبال شفافتر شدن برنامه هستهاي ايران قصد برداشتن تحريمها را ندارند و بازي مذاكره - تحريم، براي دو هدف ديگر به اجرا در ميآيد. ابتدا اينكه پس از هر دوره مذاكره بگويند ايرانيها حاضر به همكاري (بخوانيد تسليم) نشدند و سپس اينكه اگر مذاكرهكنندگان ايراني پيشنهادات بيوزن و بياعتبار آنها را بپذيرند، ايران را تسليمپذير معرفي كرده و بيداري مردم منطقه و جهان را به خمودي و سلطهپذيري بازگردانند.
دشمني و كينهورزي غرب با مردم ايران و ديگر ملل پايان نميپذيرد و استقلال، پيشرفت و رفاه مردم ما از طريق مذاكره و همكاري (بخوانيد تسليم) با غرب وحشي محقق نميشود و بايد اين مفاهيم را در مقاومت، تدبير، هزينهمند كردن سياستهاي استعماري و تاريخ گذشته و اقتدار داخلي و فراملي جستوجو كرد.
دستهاي خالي غرب در مذاكرات قزاقستان كه تكرار بزك شده نشستهاي بغداد و مسكو ميباشد، كارساز نيست و آنچنان نخ نماست كه حتي بسياري از نخبگان غرب هم آن را نه تنها مفيد نميدانند، بلكه اصرار غرب وحشي بر روشهاي استعماري و فشار و تحريم را موجب خوداتكايي و پيشرفت بيشتر ايران و ناكارآمد شدن منطق فريب و طلبكاري ميدانند. جابهجايي در ساخت قدرت جهاني، ورشكستگي و بحران فزاينده در غرب و افزايش چالش و تنشهاي غرب با قدرتهاي موجود و نوظهور و شكست مكرر سياستهاي منطقهاي آنها و متزلزل شدن اركان و پايههاي ديكتاتوريهاي وابسته به غرب، پيامهاي روشني براي ما و آنهاست و آنكه بايد در پايان تسليم شود، غرب در مقابل اراده ملي- مردمي در ايران است.